خدایا شکر...

ساخت وبلاگ

دیروز  جلو نانوایی با  یکی قرار داشتم.

یه پسری بود که همیشه میدیدمش و  همیشه هم به کلیتش غبطه میخوردم ولی  از این که سیگار می کشید و  با کسایی میگشت که ظاهر و حال و روز  خوبی نداشتن هم  پیش خودم همیشه سرزنشش میکردم!

خلاصه امروز صبح  باز  دیدمش و  باز  هم همون تفکرات.

همین طور  که  منتظر ایستاده بودم ،  یهویی یه صدای تلپی  اومد .  بعد دیدم یکی از  داخل  نانوایی به سرعت باد  دوید و  سوار ماشینش شدو  بعد و با یه بطری آب تو دستش دوباره با  همون سرعت  پرید بیرون از ماشین  رفت توی  نانوایی  .اومدم پایین تر و داخلو نگاه کردم دیدم  اون پسره دراز  تا دراز  رو زمین ولو شده و  از هوش  رفته .

با چند تا سیلی و  پاشیدن آب رو  صورتش گیج زنان به خودش  اومد  ولی باز  هم  توان بلند شدن نداشت.

بلندش  کردن و   سرو صورتش رو شستن و خلاصه  نمیدون چه مشکلی  داشته و  چی شد یهویی. هیچ کس هم چیزی نپرسید.

همه مون یه مشکلاتی  داریم  تو زندگی همه امون درگیر  موارد و مشکلاتی هستیم که کمتر  کسی ازش خبر داره .با وجود تمام مشکلات و  دردسرهای که میکشیم ولی باز هم میگم ؛ خدایا شکرت . شکرت چون واقعا به این اعتقاد دارم که خدا دردی نمیده که نتونی تحملش کنی و واقعا  هستن کسانی بد تر از  من بد تر از  ما...

بزارین برای یه چیز دیگه ای هم از خدا تشکر کنم

خدایا شکرت که عسل ، دارچین و  لیمو رو  آفریدی

این شربت وقتی تگری هم باشه انگاری که از بهشت اومده

همه مثل هم نیستند!...
ما را در سایت همه مثل هم نیستند! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamed-ss بازدید : 84 تاريخ : دوشنبه 1 بهمن 1397 ساعت: 2:21